در اوایل دهه 1960 آمریکایی های معمولی مشتاق بودند که به زندگی بزرگسالی ادامه دهند. به محض اینکه توانستند، ازدواج کردند، مشاغلی را آغاز کردند و شروع به بیرون کشیدن بچه ها کردند. در آن روزها نیمی از زنان قبل از تولد 20 سالگی ازدواج می کردند.
سپس بومرها روی سن آمدند. اعضای معمولی آن نسل می خواستند از آزادی خود لذت ببرند، بنابراین بسیاری از آنها ازدواج و فرزندپروری را تا اواخر دهه 20 یا 30 سالگی به تعویق انداختند. آنها آنچه را که برخی از محققان “استراتژی زندگی آهسته” می نامند، اتخاذ کردند و نقاط عطف رایج بزرگسالی را به اواخر زندگی موکول کردند.
همانطور که ژان تونگ روانشناس در کتاب جدید و پرحجم خود، “نسل ها” نشان می دهد، اعضای ژنرال Z اکنون با انتقام جویی، استراتژی زندگی آهسته را تمرین می کنند.
آنها قبلاً نوجوانی را متحول کرده اند. برای مثال، اعضای Gen Z راضی هستند که گواهینامه رانندگی خود را دیرتر از نسل های قبلی دریافت کنند. به عنوان دانشآموزان دبیرستان، کمتر احتمال دارد کارهای مرتبط با بزرگسالی و استقلال را انجام دهند، مانند نوشیدن الکل، کار در ازای دستمزد یا داشتن رابطه جنسی. زمانی که اعضای Gen X در کلاس نهم بودند، تقریباً 40 درصد از آنها رابطه جنسی داشتند. تا سال 2021، تنها 15 درصد از دانشآموزان کلاس نهم Gen Z این کار را انجام دادند.
همانطور که تونگ می گوید: «از بسیاری جهات، جوانان 18 ساله اکنون شبیه به 14 ساله های نسل های قبلی هستند. برای مثال، فقط نیمی از دانشآموزان کلاس دوازدهم، تقریباً مشابه دانشآموزان کلاس هشتم در اوایل دهه 1990 قرار میگیرند.»
Twenge در اینجا قضاوت نمی کند. او نمی گوید که یک نسل به راه درست یا راه غلط زندگی می کند. جوانان امروز صرفا وقت خود را صرف می کنند.
کاملا منطقی است. مردم عمر طولانی تری دارند. اگر اکنون امکان نامزدی برای ریاست جمهوری در سن 80 سالگی وجود دارد، پس عاقلانه و عاقلانه است که در طول زندگی قدم بردارید، و سعی نکنید همه چیز را در اولین دهه های ناپایدار جمع کنید.
اما اینجا چیز دیگری در جریان است. ژنرال Z-ers با فرزندپروری بیش از حد محتاطانه بزرگ شد که خطرات زندگی را اغراق آمیز می کند. آنها در یک فرهنگ رسانه ای بزرگ شدند که با ایجاد تفرقه و خشم، امتیاز و کلیک ایجاد می کند. آنها در یک فرهنگ سیاسی بزرگ شدند که حس تهدید را بزرگ می کند – که فرض می کند دیگران سمی هستند – تا برای ما/آنها داستان های ساده بیان کنند و ترس مردم را بسیج کنند.
این فرهنگ بی اعتمادی اغراق آمیز و مسمومیت فرضی بر همه ما تأثیر گذاشته است، اما نسل های جوان بیشتر از همه. از یک طرف آنها را نسبت به خطر بیش از حد هوشیار کرده است. از سال 2011 تعداد کودکانی که مجبور به مراجعه به اورژانس برای جراحات غیرکشنده شده اند به شدت کاهش یافته است. اعضای ژنرال Z نسبت به نوجوانان نسل های قبلی کمتر به مواد مخدر یا دعوا یا تصادفات رانندگی می پردازند.
از سوی دیگر، این فرهنگ – در همه ما، به ویژه در جوانان – بیزاری از خطر را ایجاد کرده است.
در سال 1991، 48 درصد از دانش آموزان پایه هشتم و دهم گفتند که دوست دارند گاهی اوقات ریسک کنند. تا سال 2021، این تعداد به 32 درصد کاهش یافت.
افرادی که در این فرهنگ بیاعتمادی رشد میکنند، ملزم به اتخاذ کدهای رفتاری محافظت از خود هستند. من 25 سال است که به دانشجویان کالج آموزش می دهم. در چند سال گذشته، دانش آموزان کمتر تمایلی به بحث و جدل با یکدیگر در کلاس داشته اند. آنها نمی خواهند بدجور قضاوت شوند. حتی این نیست که آنها آگاهانه از لغو شدن می ترسند. این به سادگی این است که هنجار عدم استدلال در عموم بر بسیاری از بخشهای (و نه همه) فرهنگ دانشگاه مستقر شده است.
افرادی که در فرهنگ بی اعتمادی رشد می کنند، حتماً نسبت به زندگی بدبین خواهند بود. از حدود سال 2012، سهم دانشآموزان کلاس دوازدهم که انتظار دارند مدرک فارغالتحصیل یا حرفهای دریافت کنند، شغل حرفهای پیدا کنند یا بیشتر از والدین خود داشته باشند، به شدت کاهش یافته است (اگرچه، همانطور که Twenge نشان میدهد، برادران و خواهران آنها در نسل هزاره بهتر و بهتر عمل میکنند).
افرادی که با این ذهنیت بزرگ می شوند نیز کمتر معتقدند که می توانند سرنوشت خود را کنترل کنند. تونگ در کتابش نموداری دارد که نشان میدهد سهم دانشآموزان کلاس دوازدهم که معتقدند زندگیشان توسط نیروهای خارجی به باد رفته است، از سال 2006 افزایش یافته است. او مینویسد که این مهم است، زیرا افرادی که زندگی را با این نگرش شکستطلبانه پشت سر میگذارند، نتایج زندگی بدتری دارند.
من به عنوان یک مرد میانسال دارای گواهینامه، خوشحالم که اعضای Gen Z بسیار مسئولانه تر از اعضای نسل های قبلی رفتار می کنند. از نظر سیاسی، آنها به چپ گرایش دارند، اما از نظر منش محتاط و محافظه کار هستند.
اما احساس تهدید اغراق آمیز جنبه های منفی خود را دارد. تونگ لحظهای را توصیف میکند که او به برخی از زنان ژنرال Z درباره زنی میگفت که شوهر آیندهاش را ملاقات کرده بود که در آسانسور در ساختمان اداری آنها به او برخورد کرد. زنان جوان به Twenge گفتند که امروز تقریباً هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. رفتار او ترسناک و ترسناک تلقی می شود.
همیشه خوب است که مراقب یک خزش خطرناک باشید، اما ممکن است ملاقات با فردی را که می تواند عشق زندگی شما باشد از دست بدهید.