فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای که این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ساقی بیا که قدح لاله پر ز می شد
طامات تا به چند وخرافات تا به کی
بگذر ز کبر و ناز که دیدهاست روزگار
چین قبای قیصر و طرف کلاه کی
هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی
خوش نازكانه میچمیای شاخ نوبهار
کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی
بر مهر چرخ و شیوه او اعتماد نیست وای بر کسی که ایمان ز مکر وی شد
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
و امروز نیز ساقی مه روی و جام می
باد صبا ز عهد صبی یاد می دهد
جان دارویی که غم برد دردهای صبی
حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد
فراش باد هر ورقش را به زیر پی
درده به یاد حاتم طی جام یک منی
تا نامه سیاه بخیلان کنیم
زان میکه داد حسن و لطافت به ارغوان
بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی
مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان
استاده است سرو و بسته است نی
حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید
تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری
شرح لغت: طامات: خودنمایی و لاف و گزاف صوفیانه
تعبیر غزل:
اگر در جوانی به صفای روح و باطن دست یافته ای، این حالات و روحیات عالی در پیری هم ملکه ذهن شما می شود و جزئی می شود از وجود شما که کوچکترین ردی از خاکی و ناسوتی نخواهد داشت. آن گاه ایت که هیچ چیز در نگاه شما عیب و نقصی نشان نمیدهد و هر چه میبینید زیباست.