چهل سال پیش در نوامبر امسال، ABC کانزاس سیتی را منفجر کرد. «روز بعد»، فیلم ساخت تلویزیونی که جنگ هستهای و عواقب آن را در قلب به نمایش میگذارد، 100 میلیون بیننده را جذب کرد و گفتوگوی ملی را آغاز کرد.
اینطور نیست که دهه ها پس از جنگ سرد، آمریکایی ها فاقد مواد لازم برای این گفتگو بودند. آنها خبر داشتند. آنها از هیروشیما خبر داشتند. اما بین آنها تفاوت وجود داشت دانستن چیزی و دیدن حتی در قالب فیلم تلویزیونی.
زمان تغییر می کند، خطرات وجودی نیز تغییر می کند. تغییرات اقلیمی نیز تهدیدی برای سیاره زمین است که نیاز به اقدام دارد، اما چالشهای متفاوتی را برای نمایش درام به همراه دارد.
یکی از مزیتهای «روز بعد» دقیقاً در عنوان آن بود: تخریب هستهای سریع است. گرمایش زمین در یک انفجار تلژنیک آسیب خود را وارد نمی کند. روند چندین دهه تغییر آب و هوا را تسریع کنید و «روز بعد از فردا» را دریافت کنید، فیلمی در سال 2004 که یک آخرالزمان سریع و حیرت انگیز را روی پرده نمایش داد. بنابراین، چگونه میتوانید در مورد یک فاجعه زمینسوزی آهسته عدالت را رعایت کنید و در عین حال توجه مخاطبان عام را جلب کنید؟
شاید با مریل استریپ در حال بازی یک نهنگ؟ آیا این کار را انجام می دهد؟
این حداقل پیشنهاد «بررسی» است، یک مجموعه هشت قسمتی که در حال حاضر در اواسط پخش خود در Apple TV+ قرار دارد. این اولین برنامه ای نیست که مسائل زیست محیطی را به نمایش می گذارد. (اگر «Ark II» را به خاطر دارید، مجموعه بچههای دهه 1970 درباره گروهی از دانشمندان و یک شامپانزه که زمین آلوده را در خانهای متحرک عصر فضا کاوش میکردند، بالاست.) اما احتمالاً این جاهطلبانهترین و پر ستارهترین است. .
با قضاوت بر اساس نیات آن، «استخراج» بینظیر شایسته است. با تماشای واقعی آن قضاوت، در بهترین حالت تلاشی ماجراجویانه برای محاصره یک سوژه عظیم از زوایای مختلف است. در بدترین حالت، این بزرگترین اثر خشمگین شدن افراد مشهور از زمان ویدیوی «تصور کن» گال گدوت است.
اگر کسی باشد که شما برای انجام این کار نامزد کنید، آن فیلمنامهنویس اسکات ز. برنز است که فیلم سال 2011 «سرایت» او «روز بعد» همهگیری بود – سرد، متمرکز و مبتنی بر علم بدون اینکه در آن مدفون شود.
او بهعنوان خالق «برونیابی» که سالهای 2037 تا 2070 را پوشش میدهد، رویکردی نیمه گلچینی دارد و در هر قسمت داستانهای مستقلی را تعریف میکند و در عین حال چند شخصیت را در یک قوس طولانیتر کار میکند.
اپیزودهای اولیه در دنیایی اتفاق میافتد که کاملاً شبیه دنیای ما است، با دماهای بالاتر و طوفانهای بزرگتر. در نیمه دوم، ما در یک دیستوپیا «آینه سیاه» هستیم که در آن طبقه کارگر کلپ می خورند و فضای حافظه را در مغزشان اجاره می کنند، در حالی که ثروتمندان شراب و فوی گراس را میل می کنند و آگاهی خود را آپلود می کنند تا در بدن های جدید در یک بدن قرار گیرند. آینده معتدل تر
از لحاظ جغرافیایی، زمانی و علمی چیزهای زیادی برای پوشش دادن وجود دارد. «برونیابی» دادهها را در اولویت قرار میدهد – به معنای واقعی کلمه، هر دنباله عنوان افزایش دمای جهانی را تا تاریخ اپیزود و همچنین آماری در مورد جابجایی جمعیت یا هزینه دلاری بحران آبوهوایی نشان میدهد. اما در داستانهای شخصیتها که زیر بار برنامه درسی هر قسمت فرو میریزند، شکست میخورد.
در حوزه خود، «برونیابی» شباهتهای زیادی با رمان علمی تخیلی کیم استنلی رابینسون در سال 2020 با عنوان «وزارت برای آینده» دارد، تا اینکه امواج گرمای مرگبار در هند را به تصویر میکشد و گمانهزنیهایش در مورد خنک کردن سیاره با مهندسی ژئومهندسی جو. . («برونیابی» به این راهحل تردید بیشتری دارد، با یک بیزاری ظاهری اخلاقی از ایده بشریت که تلاش میکند کیک کربنی خود را داشته باشد و آن را نیز بخورد.)
به نحوی، «وزارت» – که آیندهای تاسفبار اما در نهایت امیدوارکننده را به تصویر میکشد – میتواند به اندازه داستان توماس پیکتی تحلیلی و به اندازه یک داستان عاشقانه تکاندهنده باشد. انسانی است اما متمرکز بر سیستم است و به اهمیت سیاست و به ویژه بازار در تخریب آب و هوا و ترمیم آن توجه دارد.
«برونیابی» ترجیح میدهد داستانهای افراد را روایت کند. در سال 2046، یک زیستشناس دریایی (سینا میلر) با آخرین نهنگ گوژپشت جهان، از طریق نرمافزاری صحبت میکند که زبان سیتی را به صدای مادرش (استریپ) ترجمه میکند. در سال 2059، یک دانشمند (ادوارد نورتون) با رئیس جمهور آمریکا (چری جونز) در مورد حکمت ایجاد معادل جوی فوران آتشفشانی برای گرم شدن آهسته مشورت می کند. در سال 2068، یک زوج متاهل (فورست ویتاکر و ماریون کوتیار) که در حال دعوا هستند، یک مهمانی برای آخرین شب سال نوی مشترکشان برگزار می کنند.
لحنهای ناهنجار – ملودرام خانوادگی، هیجانانگیز سیاسی تا مسخرهای روی میز شام – باعث میشود این داستان کمتر شبیه یک سریال باشد تا یک گلچین داستان کوتاه از نویسندگان نامتناسب که روی یک مضمون میچرخند. گاهی اوقات کار می کند؛ هر چه قسمتهای موفقتر، عجیبتر و طنزآمیزتر هستند، مانند زمانی که دیوید دیگز («همیلتون») نقش خاخامی را بازی میکند که تلاش میکند جماعتش را در میامی غرقابشده نجات دهد.
اما در تلاش برای پایهگذاری داستانهای شخصی خود در علوم سخت، «برونیابی» شخصیتهایش را به تختههای ساندویچ آموزشی تبدیل میکند. یکی از شخصیتها میگوید: «بیست و پنج سال پیش، فکر میکردیم که رمزارز ناجی ما خواهد بود. اکنون با ردپای کربن ما را می کشد.» پس از خبر زلزله، مسافر تصادفی مترو می گوید: «تغییر سطح دریا. آب بیشتر، وزن بیشتر روی صفحات تکتونیکی. اگر مردم روزمره این مدت زمان زیادی را صرف سخنرانی های توضیحی غیرطبیعی در مورد مکانیک آب و هوا می کردند، ما به «برون یابی» نیاز نداشتیم.
بزرگترین عیب سریال ممکن است انتخاب آن برای تکیه بر افراد خوب و بد هالیوود باشد. تغییر اقلیم در نهایت به جمعیت ها و سیستم ها مربوط می شود. برخی افراد قدرت و گناه بیشتری دارند، اما در یک گفتار صادقانه، آنتاگونیست شما تا حدی مخاطبان شما هستند.
«استخراجها» به آسیبهای گستردهای که اشتهای انسان وارد میکند اشاره میکند. اما بازی طولانی خود را حول یک شرکت بزرگ فناوری میسازد که رهبر شرور آن (کیت هرینگتون) فرانکنشتاین سرسخت جف بزوس و ایلان ماسک است. (در یک نقطه، او سرنوشت زمین را با گروهی از تاجران ترسیم می کند – کارتونی ترین سرمایه داران سنگین پس از VIP ها در “بازی ماهی مرکب” – در یک لانه واقعی در پشت اتاق.)
این سریال احساس فوری می کند، گویی جعبه ابزار نویسنده را در جستجوی ابزاری که سر و صدا را از بین می برد بیرون می اندازد. این نوع ناامیدی هم روحیه و هم موضوع تمثیل تأسفآور «به بالا نگاه نکن» بود، که در آن هشدارهای ستارهشناسان در مورد نزدیک شدن دنبالهدار در سیاهچاله رسانههای 24 ساعته بلعیده شدند. اما بی اعتمادی به رضایت مخاطب راه خوبی برای راه اندازی یک داستان جذاب نیست، اگرچه می تواند راهی فوق العاده برای دستیابی به مخاطب فرعی باشد که قبلاً با شما موافق است.
یک راه متفاوت برای نمایش وضعیت اضطراری آب و هوا این است که آن را بخشی از سر و صدای پس زمینه ناگوار زندگی روزمره قرار دهیم، همانطور که در واقع هم هست. یکی از مؤثرترین نمونههایی که من دیدهام، سریال سال ۲۰۱۹ راسل تی دیویس «سالها و سالها» است که درباره خانوادهای در منچستر، انگلستان، در آیندهای نزدیک از بیگانههراسی و فاشیسم در حال ظهور است. مصیبت ها در پیش زمینه آشکار می شوند – سیستم مالی فرو می ریزد، یکی از اعضای خانواده در یک گذرگاه مرزی می میرد – و در پس زمینه باران که از تغییر اقلیم تغذیه می شود، می بارد و می بارد و برای روزها، هفته ها، ماه ها می بارد و پایه و اساس کشور را تهدید می کند. خانه خانوادگی، آخرالزمان آرام انگلیسی.
دیگر سریالهای علمی تخیلی شرایط اضطراری آب و هوا را به عنوان پیشفرض در نظر میگیرند. در “آرک” پالپی Syfy، یک فضاپیما بازماندگان انسان را حمل می کند تا دوباره در جایی دورتر از زمین ویران شده شروع به کار کنند. گرم شدن کره زمین بذر – یا بهتر بگوییم هاگ – سریال HBO “The Last of Us” است که در آن افزایش دما به قارچ Ophiocordyceps اجازه می دهد تا میزبان انسان را به زامبی تبدیل کند. این ممکن است به عنوان قارچ شناسی یا علم زیست محیطی از آن عبور نکند، اما به یاد داشته باشید که پانتئون سینمای ضد هسته ای نه تنها شامل «روز بعد» بلکه «گودزیلا» نیز می شود.
در مورد «استخراجها»، مطمئناً مملو از ایدههای شریفی است، مانند «اکوسید»، که تخریب محیطزیست را به عنوان جنایتی شبیه به قتل عام معرفی میکند. اما اجازه دادن به نیت خوب شما برای خفه کردن داستان شما، حداقل نوعی تخلف خاص خود است.